وهابیت - قسمت 2
هر اندیشهٔ نوظهوری _ خاصه اگر در پوشش
«توحید» عرضه شود _ در روزهای نخست توجه مردم را به خود جلب میکند، خاصه
در جایی که مردم آن از علم و دانش دور باشند. روزی که محمد بن عبدالوهاب
کار خود را در نقاب دعوت به توحید و مبارزه با شرک آغاز کرد، برخی از
شخصیتهای نجد و یمن به سوی وی اقبال کردند. برای نمونه زمانی که موج دعوت
او به یمن رسید امیر محمد بن اسماعیل (۱۰۹۹- ۱۱۸۶) مؤلف کتاب «سبل السلام
فی شرح بلوغ المرام» قصیدهای بلند بالا در مدح محمدبن عبدالوهاب سرود که
مطلع آن چنین بود:
سلامٌ علی نجدٍ و من حلَّ فی نجد و ان کان تسلیمی علی البُعد لایُجدی
یعنی: درود بر نجد و کسی که در آن قرار دارد، هرچند درود من از این راه دور سودمند نیست
ولی
همو، هنگامی که خبرهای ناگواری از قتل و غارت وهابیان را دریافت کرد و
فهمید که محمدبن عبدالوهاب به تکفیر مسلمانان پرداخته و برای مال و جان
آنها بهایی قایل نیست، از سرودهٔ پیشین خود پشیمان گشت و قصیدهای نو سرود
که با این بیت آغاز میشد:
رَجَعت عن القول الذی قلت فی النجدی و قد صح لی عنه خلاف الذی عندی
یعنی: من از گفتار پیشین خود در حق آن مرد نجدی بازگشتم، زیرا خلاف آنچه دربارهٔ وی میپنداشتم برایم ثابت شد.
سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در روز آخر ذی قعده سال 1206 درگذشت بعد از عمری دراز، بیش از نود و یک سال در درعیه فوت کرد و همانجا به خاک سپرده شد، بدون اینکه بر قبرش بقعه ای بسازند یا امروز مکان دفن او معلوم باشد.
اولاد ابن عبدالوهاب، معروف به “آل الشیخ” پیوسته مورد احترام شاهان سعودی بوده و سمت مفتی بزرگ و وزیر فرهنگ و آموزش و رئیس دانشگاه و قاضی محاکم دادرسی را برعهده دارند.
پس از وی پیروان او به همین روش ادامه دادند مثلاً کشتار وهابیان در عتبات عالیات به راستی صفحهای سیاه در تاریخ اسلام است.
ابن عبدالوهاب سال ۱۲۰۶هـ ق/۱۷۹۲ مـ ديده از جهان فرو بست.
صلاحالدین مختار که از نویسندگان وهابی است مینویسد: در سال 1216 ه.ق. امیر سعود با سپاهی مرکّب از بیست هزار متشکل از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه و دیگر نقاط را مجهز کرد و به قصد عراق حرکت کرد. وی در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آنجا را محاصره کرد.
سپاهش
برج و باروی شهر را خراب کرده، به زور وارد شهر شدند. سپاه وهابی جنایات
بسیاری در شهر کربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر را به
قتل رساندند. سپس نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند و در
نقطهای به نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و
بقیه، به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم، بین مهاجمین تقسیم شد.
ابن
بشر، مورخ نجدی، دربارهٔ حملات وهابیان به نجف مینویسد: در سال ۱۲۲۰ سعود
با سپاهی انبوه از نجد و اطراف آن، به بیرون مشهد معروف در عراق (مقصود،
نجف اشرف است) فرود آمد و سپاه خود را در اطراف شهر پراکنده ساخت. وی دستور
داد باروی شهر را خراب کنند ولی سپاه او زمانی که به شهر نزدیک شدند به
خندق عریض و عمیقی برخوردند که امکان عبور از روی آن وجود نداشت. در جنگی
که بین طرفین رخ داد، بر اثر تیراندازی از باروهای شهر، جمعی از سپاهیان
سعود کشته شدند و بقیهٔ آنها از گرد شهر عقب نشسته به غارت روستاهای اطراف
پرداختند.
ممکن است تصور شود که وهابیان تنها
بلاد شیعهنشین را مورد تاخت و تاز خود قرار میدادند. ولی این تصور به
هیچوجه درست نیست و باید گفت کلیهٔ مناطق مسلماننشین حجاز و عراق و شام،
آماج حملات آنها قرار داشت و تاریخ در این مورد، از هجومهای وحشیانهای
گزارش میدهد که مجال شرح همهٔ آنها در این مختصر نیست. نمونهوار به یک
مورد اشاره میکنیم:
جمیل صدقی زهاوی در خصوص فتح
طائف به دست وهابیان مینویسد: از زشتترین کارهای وهابیان، قتل عام مردم
است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند. طفل شیرخوار را بر روی سینهٔ مادرش سر
میبریدند. جمعی را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند همه را کشتند.
چون
در خانهها کسی باقی نماند به دکانها و مساجد رفتند و هر که بود، حتی
گروهی که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتابها را که در میان آنها
تعدادی مصحف شریف (قرآن) و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم (از معتبرترین
کتابهای حدیثی در نزد اهل سنت) و دیگر کتب حدیث و فقه بود در کوچه و بازار
افکندند و آنها را پایمال کردند. این واقعه در سال ۱۲۱۷ اتفاق افتاد.
وهابیان
پس از قتل عام طائف، نامهای به علمای مکه نوشته و آنان را به آیین خویش
دعوت کردند. سپس صبر کردند تا ایام حج منقضی شد و حاجیان از مکه بیرون
رفتند، آنگاه قصد مکه نمودند.
به نوشتهٔ شاه فضل
رسول قادری (هندی)، علمای مکه در کنار کعبه گرد آمدند تا به نامهٔ وهابیان
نجد پاسخ گویند، در حین گفتگو و مشاورهٔ آنان، ناگهان جمعی از ستمدیدگان
طائف داخل مسجدالحرام شدند و آنچه را بر آنان گذشته بود، بیان داشتند و در
میان مردم شایع شد که وهابیان به مکه آمده و کشتار خواهند کرد.
مردم
مکه سخت در وحشت و اضطراب افتادند، چندان که گویی قیامت برپا شدهاست.
علما اطراف منبر (در مسجدالحرام) جمع شدند. ابوحامد خطیب به منبر رفت و
نامهٔ وهابیان و جواب علما در رد عقاید آنان را قرائت کرد. آنگاه خطاب به
علما وقضات و ارباب فتوا گفت: گفتار نجدیان را شنیدید و عقایدشان را
دانستید.
دربارهٔ آنان چه میگویید؟ همهٔ علما و
مفتیان مذاهب اربعهٔ اهل سنت، از مکهٔ مشرفه و سایر بلاد اسلامی که برای
ادای مناسک حج آمده بودند، به کفر وهابیان حکم کردند و بر امیر مکه واجب
دانستند به مقابلهٔ با آنان بشتابد و افزودند که بر مسلمین واجب است او را
یاری کنند و با وی درجهاد شرکت نمایند و هرکس بدون عذر، تخلف کند، گنهکار
بوده و هرکس در این راه شرکت کند مجاهد و در صورت کشته شدن شهید خواهد بود.
در این امر، اتفاق نظر بود و فتوای مزبور را نوشتند و همه مهر کردند.....
آیین وهابیت بر اساس عملکرد، عقاید و باورهای شیخ محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت. امروزه نیز این فرقه بر عقاید شیخ محمد و دیگر رهبران آن پافشاری می کنند.
ادامه دارد...
----------------------------------------
منبع :
1 تاریخ المملکة العربیة السعودیة: ۳/۷۳
2) عنوان المجد فی تاریخ نجد: ۱/۳۳۷
3) الفجر الصادق ص ۲۲.
4) سیف الجبار المسلول علی الاعداء، شاه فضل رسول قادری، استانبول ۱۳۹۵ ق، ص۲ به بعد.
5)جهان شیعه
تلاش میکنیم با توسل به امیر المومنین حضرت علی(علیهالسلام) در پی ترویج شعائر دین رسولالله قدمی برداریم.